برو تا نشنوی گفتار دلگیر /
ز تلخی چون کَبَست، از ژَخَم چون تیر
(اسعد گرگانی)

Monday, November 28, 2011

طوق اسلام از گردنم وا رهيد!

كاش در مي يافتيم كه اسلام هم تنها يك دين است؛ كاش در مي يافتيم پاسخ "اسلام فرق داره" جواب منطقي ذهن هاي پرسشگر نوجوانانه امان نبود، كاش اسلام را تنها به چشم يك دين ميديديم؛ و دين را به منزله يك توهين! كاش كساني بوديم تا من همين حال براي نوشتن كلمه "توهين" با خود كلنجار نمي رفتم! كاش دين فقط يك دين بود، كاش اسلام فرق نداشت براي ما، كه اينچنين شد منطق را به فراموشي سپرديم!
هر روز كه مي گذرد قلبم از اين اعتقادات شما خالي تر، روانم آزادتر و به اين محرمتان بدبين تر مي شوم، ايمانتان هم براي خودتان! من خسته درمانده را به حال خود بگذاريد تا در آتش جهنمتان بسوزم، و از خدايتان برايتان حوري هاي بسيار آرزو مي كنم، همان دختركان برهنه كمر باريك، با انحناهاي شهوتناكي كه با ولع آلت وجودتان را مي مكنند و آب از دهان بيننده اشان لبريز مي كنند؛ آري، "واي حسين كشته شد" در ذهن مرتد من چنين دختر شهوتناكي براي شماست، من از سر صميميتم كنار مي كشم تا حوري بيشتري نصيب شما شود...
يا من از اسلام دهان شما و فرياد "حسين حسين"تان چنين فهميدم، يا من در اشتباهم؛ چنين بيشتر باب ميل شماست!
برادران ارزشي من، در اين ماه محرمتان مرا از شر اين اسلام خلاص كنيد؛ مرا از آن نوشته بالاي پيشينايم در بدو تولد، با ماژيك، مرا از آن خلاص كنيد، همگي با كمك هم مرا به جهنمي در همين دنيا برانيد تا صميميت متاقبلمان تكميل شود! چرا كار امروز را به فردا بسپاريد، آخرت دير است، در همين دنيا مرا از جهنمم به جهنمتان برانيد، طوق اسلام از گردنم وارهيد؛ طوق اسلام از گردنم وا رهيد!
كاش من مي فهميدم اسلام هم فقط يك دين است، و با مسيحيت و يهوديت و چه و چه و چه تفاوتي ندارد، اي كاش...

No comments:

Post a Comment

در فیس بوک منتشر کنید